نقل شده امام(ع) پس از خواندن این نامه، آن را به کناری پرتاب کرد و فرمود: «قومى که رضایت خود را بر رضایت آفریدگارشان مقدّم بدارند رستگار نخواهند شد.» پیک ابن زیاد به حضرت(ع) عرض کرد: یا اباعبدا… پاسخ نامه را نمی دهی؟ امام حسین(ع) فرمود: «پاسخش عذاب دردناک الهی است که به زودی او را فرا می گیرد.» پیک نزد ابن زیاد بازگشت و سخن حضرت(ع) را به او بازگفت. عبیدا… از این سخن امام(ع) به شدّت خشمگین شد و در تجهیز سپاه برای جنگ با امام(ع) همت گماشت.
ورود عمربن سعد به کربلا
عمر بن سعد، فردای آن روزی که امام حسین(ع) در کربلا فرود آمد – روز سوم محرم- به همراه چهار هزار نفر از مردم کوفه وارد کربلا شد. در چگونگی آمدن عمر بن سعد به کربلا گفته شده:«عبیدا… بن زیاد عمر بن سعد را فرمانده چهار هزار تن از کوفیان کرده و به او دستور داده بود تا آنان را به “[ری و] دَستَبی” برده با دیلمیانی که بر این منطقه چیره شده بودند، مبارزه کند. عبیدا… همچنین فرمان حکومت رى را نیز به نام عمر نوشته بود و او را به سمت فرمانداری این شهر برگزیده بود. پسر سعد به همراه یاران خود از کوفه بیرون رفت و در منطقه ای در بیرون کوفه به نام “حمام اعین” اردو زد. او براى رفتن به رى آماده مى شد که موضوع قیام امام حسین(ع) پیش آمد و چون امام(ع) به سوى کوفه حرکت کرد ابن زیاد، عمر بن سعد را پیش خواند و به او دستور داد نخست به جنگ امام حسین(ع) برود و چون از آن فارغ شد به سوی محل حکومت خود حرکت کند. ابن سعد جنگ با امام حسین(ع) را خوش نمى داشت از این رو از عبیدا… خواست تا او را از این کار معاف بدارد؛ اما ابن زیاد معافیت او را منوط به پس دادن فرمان حکومت ری کرد. عمر بن سعد چون چنین دید از عبیدا… مهلت خواست تا در این باره اندکی بیندیشد.
او بازگشت تا با خیرخواهانش مشورت کند؛ اما با هر که مشورت کرد او را از این کار باز می داشتند. از جمله کسانی که عمر بن سعد در این باره با آنان به مشورت پرداخت خواهرزاده اش حمزه بن مُغَیره بن شُعبه بود. نقل شده حمزه نزد پسر سعد آمد و گفت: دایى جان ترا به خدا قسم مبادا به مقابله حسین بروی که نافرمانی خدا کرده اى و پیوند خویشاوندی ات را قطع کرده اى؛ به خدا قسم اگر همه دنیا و زمین و داراییهایش، از آنِ تو باشد و تو از آن دست بشویى برایت بهتر از آن است که خدا را در حالى ملاقات کنى که خون حسین را به گردن دارى. عمر بن سعد به او گفت: بیگمان، به خواست خدا، این کار را بر عهده نخواهم گرفت.» او این سخن را گفت؛ اما همچنان شوق حکومت بر ری را در دل داشت. گفته شده او در آن شبی که از عبیدا… بن زیاد مهلت گرفته بود تا در کار خود بیندیشد اشعاری را با خود زمزمه می کرد و می گفت:«أ اترک ملک الری و الری رغبه ام ارجع مذموماً بقتل حسین / و فی قتله النار التی لیس دونها حجاب و ملک الری قره عین» آیا ملک ری را ترک کنم و حال آنکه آرزوی من همان است یا آنکه با بدنامی و قتل حسین برگردم. در قتل حسین دوزخ است که بر کسی پوشیده نیست؛ ولی ملک ری موجب روشنایی چشم است.»
از عبدا… بن یسار جهنى نیز نقل شده که می گفت: «وقتى به عمر بن سعد دستور داده بودند به سوى حسین(ع) حرکت کند، پیش وى رفتم؛ به من گفت: امیر( عبیدا… ابن زیاد) به من دستور داد به سوى حسین حرکت کنم؛ اما من این کار را نپذیرفتم. گفتم: خدایت قرین هدایت بدارد کار درستى کرده اى این کار را به عهده دیگران بینداز و خود از انجام این کار اجتناب کن و به سوى حسین نرو. سپس از نزدش بیرون آمدم. [هنوز مدت چندانی نگذشته بود که] کسى نزدم آمد و گفت: عمر بن سعد در حال جمع کردن مردم براى جنگ با حسین است. پس نزد پسر سعد بازگشتم؛ او نشسته بود و چون مرا دید روى از من برگرداند دانستم که مصمم به حرکت و رویارویى با حسین(ع) است از این رو [بدون اینکه سخنی بگویم] از نزدش بیرون آمدم.»
عمر بن سعد نزد عبیدا… بن زیاد رفت و گفت: «خداوند کارت را به صلاح دارد! تو این کار (فرمانداری شهر ری) را به من سپرده اى و مردم نیز از آن خبر یافته اند، اگر صلاح می بینى آن را تنفیذ کن و کس دیگرى را از میان بزرگان کوفه، به سوى حسین(ع) روانه کن که من براى تو در جنگ، سودمندتر و با کفایت تر از آنان نیستم. سپس تنى چند از بزرگان کوفه را نام برد. اما ابن زیاد به او گفت: نمى خواهد بزرگان کوفه را به من بشناسانى درباره کسى که مى خواهم بفرستم از تو نظر نخواستم؛ اگر با سپاه ما مى روى که بهتر و گر نه فرمان ما را پس بفرست. عمر چون اصرار پسر زیاد را دید گفت: [به کربلا] می روم. پس با چهار هزار نفر سپاهی حرکت کرد و فرداى روزى که امام حسین(ع) در نینوا فرود آمده بود به آن جا رسید.»
آغاز گفتگوهای امام حسین(ع) و عمر بن سعد
عمر بن سعد پس از آمدن به کربلا «عزره (عروه) بن قیس أحمسى» را نزد امام حسین(ع) فرستاد و گفت: «نزد او برو و بپرس براى چه به این سرزمین آمده است و چه می خواهد؟» عزره از کسانى بود که به امام(ع) نامه نوشته بود و ایشان را به کوفه دعوت کرده بود از این رو از رفتن نزد آن حضرت(ع) شرم کرد [و کار را به دیگرى حواله کرد.] عمر بن سعد این کار را به همه بزرگانى که نامه به آن حضرت(ع) نوشته بودند، پیشنهاد کرد؛ اما آنان نیز از انجام این کار خوددارى کردند. «کثیر بن عبدا…شعبى»-که مردى دلاور و بی باک بود و چیزى جلوگیر او در کارها نبود- برخاسته گفت: «من نزد حسین(ع) می روم و به خدا قسم اگر بخواهى او را غافلگیر کرده می کشم؟»
عمر بن سعد گفت: «نمی خواهم او را بکشى؛ ولى نزد او برو و بپرس براى چه آمده و چه مى خواهد؟» کثیر به سوی اردوگاه امام حسین(ع) حرکت کرد. یکی از یاران سید الشهداء(ع) به نام أبو ثمامه صائدى چون او را دید، رو به امام حسین(ع) عرض کرد: «خداوند کارت را قرین صلاح بدارد اى اباعبدا… (ع)؛ شرورترین مردم زمین که به خونریزى و غافلکشى از همه جسورتر است به سوى تو می آید» سپس برخاسته نزد کثیر رفت و گفت: «[اگر می خواهى نزد امام(ع) بروی] شمشیرت را بگذار.» کثیر گفت: «نه به خدا قسم این کار را نخواهم کرد؛ من فرستاده ای بیش نیستم پس اگر سخن مرا بشنوید پیغامى که آورده ام به شما مى رسانم و اگر نپذیرید، از نزدتان باز می گردم.» أبوثمامه گفت: «پس من قبضه شمشیر تو را نگه میدارم آنگاه سخنت را بازگو؟» گفت: «نه به خدا، دست تو به آن نخواهد رسید.» ابوثمامه گفت: «پس پیغامت را بگو تا من از طرف تو به حضرت(ع) برسانم وگرنه نمی گذارم به او نزدیک شوى زیرا تو مردى تبهکار هستى.» اختلاف بین آن دو بالا گرفت و کار به ناسزاگویی کشیده شد. کثیر پیش عمر بن سعد بازگشت و ماجرا را برای او بازگفت.
پس از بازگشت کثیر بن عبدا…، عمر بن سعد «قره بن قیس حنظلى» را پیش خوانده از او خواست تا نزد امام حسین(ع) برود و از او بپرسد براى چه به اینجا آمده و چه می خواهد؟ قره به سوی آن حضرت(ع) حرکت کرد. چون نگاه امام(ع) به او افتاد به یارانش فرمود: «آیا این مرد را مى شناسید؟» حبیب بن مظاهر گفت: «آرى؛ او مردى است از طایفه حنظله از قبیله بنی تمیم و یکى از خواهرزادگان ماست؛ من او را مردى خوش عقیده می پنداشتم و گمان نداشتم در اینجا حاضر شود.» قره نزدیک آمد و پس از سلام به امام(ع)، پیام عمر بن سعد را به ایشان رسانید. امام حسین(ع) به او فرمود: «مردم شهرتان به من نامه نوشتند که بدین جا بیایم حالا هم اگر مرا نمى خواهند باز می گردم.» [قره برخاست تا نزد ابن سعد بازگردد] حبیب بن مظاهر رو به قره کرد و گفت: «واى بر تو اى قره؛ آیا نزد قوم ستمگر باز مى گردى؟ [بمان و] این مرد را که خدا به وسیله پدرانش ما و ترا حرمت بخشیده یارى کن.» قره به حبیب گفت: «پیش همنشین خویش باز می گردم و پاسخ پیغامش را به او می رسانم آنگاه در این باره فکرى خواهم کرد.» سپس برخاست و نزد عمر بن سعد بازگشت و سخن آن حضرت(ع) را به او باز گفت. عمر بن سعد از این پاسخ شاد شد و گفت: «امید دارم خداوند مرا از جنگ با او معاف بدارد.» پس نامه ای به عبیدا… بن زیاد نوشت و او را از سخن امام(ع) آگاه کرد. او در این نامه نوشته بود:
«به نام خداوند بخشنده مهربان. اما بعد؛ هنگامى که من نزد حسین بن على(ع) آمدم فرستادگان خود را نزد او فرستادم و از علت آمدن او به این سرزمین و آنچه می خواهد جویا شدم. حسین(ع) گفت: مردم این شهر به من نامه نوشتند و فرستادگانشان را پیش من فرستادند و از من خواستند به این جا بیایم؛ من هم آمدم، اکنون اگر آمدنم را خوش ندارند و از اندیشه ای که فرستادگانشان از آن با من سخن گفته اند برگشته اند، از همین جا بازمی گردم.»
از حسان بن قائد (فاید) عبسى نقل شده که می گفت: «من نزد عبیدا… بن زیاد بودم که نامه عمر بن سعد به او رسید. چون نامه را براى عبیدا… خواندند این شعر را بر لبانش جاری ساخت و گفت:« الان اذ علقت مخالبنا به یرجو النجاه و لات حین مناص» یعنی: ” اکنون که چنگال ما به او بند شده می خواهد بگریزد اما دیگر راه فراری براى او نیست!” آن گاه نامه ای به عمر بن سعد نوشت و در آن عنوان کرد: « به نام خداوند بخشنه مهربان. اما بعد؛ نامه تو به دستم رسید و از آنچه که نوشته بودى آگاه شدم به حسین بگو او و همه یارانش با یزید بن معاویه بیعت کنند و چون چنین کردند آنگاه در باره کار او اندیشه خواهم کرد. و السّلام.»
چون نامه به دست عمر بن سعد رسید گفت: «گمان نمی کنم ابن زیاد سر سازش [با حسین(ع)] داشته باشد.»
Related Posts
- آمادگی سازمان باغستانهای سنتی شهرداری قزوین به منظور انجام آبیاری مکمل برای باغ های کم آب
- در سالی که گذشت بیش از ۴۴ هزار شهروند با سامانه ۱۳۷ شهرداری قزوین تماس گرفتند
- جانمایی سطل های زباله جدید
- جانمایی سطل های زباله جدید
- بازدید نمایندگان سازمان حمل و نقل بار و مسافر شهرداری همدان
- تجهیز تعدادی از اتوبوس های ناوگان سازمان اتوبوسرانی قزوین به سیستم گرمایشی و سرمایشی مدرن
- بازسازی ۱۷۷ دستگاه اتوبوس از سراسر کشور در مرکز بازسازی امام علی (علیه السلام) سازمان اتوبوسرانی شهرداری قزوین
- بازدید مسئولین سازمان حمل و نقل بار و مسافر شهرستان دُرود از سازمان اتوبوسرانی شهرداری قزوین
- بازدید مدیرعامل سازمان حمل و نقل بار و مسافر شهرداری کاشان از سازمان اتوبوسرانی شهرداری قزوین
- خدمت رسانی اتوبوسرانی در سالروز حماسه ملّی ۹ دی
- خدمت رسانی اتوبوسرانی در سالروز حماسه ملّی ۹ دی
- خدمت رسانی اتوبوسرانی در سالروز حماسه ملّی ۹ دی
- قاسمی، مدیرعامل سازمان زیباسازی شهرداری قزوین خبر داد؛
- مدیر عامل سازمان زیباسازی شهرداری قزوین خبر داد؛
- نور آرایی های سطح شهر به مناسبت سالروز رحلت امام خمینی(ره) به مدت یک شب خاموش شد
- زباله های عفونی بیمارستان ها بدون بی خطرسازی به زباله دان اهواز می رود
- بیش از ۷۵ درصد از زباله های سطح شهر را مواد آلی و پسماندهای غذایی تشکیل می دهد
- ۷۰ میلیارد ریال برنامه مدیریت پسماند برای شهرداری اردبیل تعریف شد
- دبیر: نیمی از هزینه پسماند را باید شهرداری تهران پرداخت کند
- حجم بازیافت پسماند طی پنج سال از ۲۰به ۶۰ درصد افزایش می یابد
- وزیر بهداشت: گمان میکنم جمع آوری زبالههای بیمارستانی وظیفه شهرداری است
- جریمهی سنگین تخلیهکنندگان غیرمجاز خاک و نخاله در کرمان
- مسوولیت نابودی زبالههای ۱۰۰۰ مرکز درمانی تهران با شهرداری تهران نیست
- اتصال ریلی ۷ شهر با بهرهبرداری از قطار حومهای نجفآباد-اصفهان
- انجام اصلاحات خطوط با هدف حذف خطوط موازی اتوبوسرانی شهرداری مشهد
- توسعه سیستمهای هوشمند مدیریت ترافیک در پایتخت
- شهرداری نقشی در کمک به خرید تاکسی هیبریدی و موتور برقی ندارد
- خروج ۲۰۰۰ اتوبوس فرسوده از ناوگان حمل و نقل تهران
- تعیین میزان اعتبار کارت بلیتهای یکساله متناسب با مصرف شهروندان
- شهرداری تهران به تعهدات خود در خصوص مترو عمل کند
- شهرداری تهران خرید واگن های مترو از چین را تکذیب کرد
- Loon Copter پهپاد شگفت انگیز با قابلیت شنا در سطح و زیر آب
- آخرین فهرست از پرشتابترین سوپراسپرتهای دنیا+تصاویر
- آیا آیفون ۷ واقعی این شکلی است؟+تصاویر
- تصاویر/ کولاک شرق امریکا را فلج کرد
- مایکروسافت مدلهای جدید سرفیس بوک، سرفیس پرو ۴ و سرفیس پن را معرفی کرد
- بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۵ از نگاه منتقدان
- پرواز از نیویورک به دبی، تنها در ۲۲ دقیقه
- کدام تکنولوژی صفحه نمایش برای تلویزیونها بهتر است؛ LCD یا OLED؟